امروز انیمیشن جذاب «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم» (how to train your dragon) از شبکه 2 سیما پخش شد. بی شک انیمیشن به عنوان یکی از جذابترین محصولات فرهنگی باید در دایره ی سیاستگذاری دقیق غرب و امریکا فهمیده شود. برخلاف عمده ی تحلیلگران که این آثار را نوعی تهاجم فرهنگی به عالم غیرغربی معرفی میکنند، این نوشتار کوتاه می خواهد به اثر شگرف تربیتی این آثار بر مخاطبان غربی و امریکایی توجه کند.
این انیمیشن نیز مانند بسیاری دیگر از محصولاتی که مخاطب کودک و نوجوان را نشانه گذاری کرده اند، اصرار ویژه ای در ساختن یک عالم رویایی از آینده دارد. چندی پیش هم انیمیشن برجسته ی «دلیر» (brave) همه ی چشم ها را به خود خیره کرد. در هردو اثر دو کودک علیرغم سرزنش هایی که از جامعه و اطرافیان به تن خریده اند اما با اعتماد به نفس و اتکای به توانایی های فردی سرنوشت قهرمانان را برای خود رقم می زنند. این دو اثر در ادامه ی فیلم های سینمایی و انیمیشن های بلند کودک و نوجوان، با تکیه بر توانایی های منحصر به فرد کودکان ساخته می شود. فرزندانی که هوش و قدرتی فراتر از پدران و مادران خود دارند و گشایش دهنده ی مسیر آینده اند. طبعاً خواننده می تواند این فهرست را ادامه دهد و بسیاری از فیلمهای سینمایی که قهرمان سازی از کودکان را به عنوان تم اصلی خود انتخاب کرده است، بیاد آورد. قهرمانان این قصه ها بی لیاقتی نسل گذشته را با هوشمندی خود جبران می کنند و آینده ی خود را خودشان می سازند.
این درحالیست که آثار فرهنگی ایرانی عموماً بر برجسته کردن شکاف نسل ها و گسست میان نسل جدید از نسل گذشته و نهایتاً توبیخ نسل جدید به عنوان گونه ای نامتجانس با فرهنگ و ادب ایرانی اسلامی اصرار عجیبی دارند. آثار کودک و نوجوان در داخل کشور عموماً در پارادایم گسست نسل ها و آسیب شناسی اجتماعی معنا می یابند. قصه های کلیشه ای است از ناراحتی پدر و مادر ها از فرزندانی که ناخلف اند و مصیبت هایی که ناشی از خطاهای متعدد آنها در گسست از گذشته ی فرهنگی شان است. صرف نظر از اینکه واقعاً پارادایم گسست نسل ها چقدر قابل تطبیق بر ایران امروز است و چقدر توانایی تحلیل وضعیت ما را دارد، باید دانست محصولات فرهنگی قرار بوده الگوسازی و عالم سازی و رویا سازی از آینده را برای فرزندان امروز ایران هدف اصلی خود بداند نه مرثیه سرایی برای آسیب ها و معضلات را.
متاسفانه کار از پارادایم انتقادی و آسیب شناسانه عبور کرده و به فضای هجو و تمسخر رسیده است. امروزه از شبکه های تلویزیونی برنامه هایی برای کودکان و خانواده ها پخش می شود که فرزندان ایرانی را به عنوان تیپ های خنده آور به تصویر می کشاند. کودکان ایرانی غالباً سربه هوا، خوشگذران، تنبل، فرصت طلب، اهل لاف و دروغ و درس نخوان به تصویر کشیده می شوند. نمونه ی این شخصیت ها را غالباً در انیمیشن هایی چون «شکرستان» دیده ایم. سال ها پیش هم برخی چهره های فرهنگی به پخش همزمان برنامه ی موهن «مبصر 5 ساله کلاس» با کارتون جذاب «ایکیوسان» که دانش آموزان ایرانی را در قیاس با کودکان نخبه ی ژاپنی، کودکانی کودن و تنبل نشان میداد، اعتراض کرده بودند(در این میان باید تلاش هایی چون انیمیشن پهلوانان را ستایش کرد).
همزمانی تصویرسازی قهرمانانه از کودکان موطلایی و چشم رنگی اروپا و امریکا و بازنمایی تحقیرآمیز از کودکان بی قواره و کودن از فرزندان ایرانی تبعات آشکاری دارد. اما چه باید کرد که حوزه ی کودکان و نوجوانان غالباً از توجه و تمرکز سیاستگذارن و دغدغه مندان فرهنگ و رسانه بی بهره است.
نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]